اوگی و سوسک ها نام یک سریال انیمیشن فرانسوی است که توسط شرکت فیلمسازی گامونت و در سال 1988 ساخته شده است. شخصیت اصلی داستان یک گربه تنبل و شاد اما بسیار حساس و چاق آبی رنگ به نام اوگی است، که معمولاً روزهایش را به تماشای تلویزیون و آشپزی می گذراند، البته اگر سه سوسک خانگی مزاحم به نام جویی، دی دی و مارکی او را راحت بگذارند.

نام این سه سوسک از گروه پانک Ramones گرفته شده است. این سه نفر، علاقه زیادی برای بیچاره کردن اوگی دارند و برای اینکار از هر راهی که بتوانند، از خالی کردن یخچال گرفته تا ربودن قطاری که اوگی سوار آن شده است.
این کارتون نوعی کمدی دلقک بازی است و شوخی هایی مانند کارتون تام و جری دارد با این تفاوت که مقداری پا را فراتر گذاشته است. با اینحال شوخی های مرسوم شخصیتهای کارتونی مانند سقوط پیانو یا میز آهنگری روی شخصیتها هنوز مرسوم است و البته گاهی از اتوبوس یا زیردریایی نیز برای این شوخی ها استفاده می کند. با این حال این شیرین کاریها حتی برای بزرگسالان هم جذاب است. هیچ پایان مشخص و قابل قبولی برای پایان هر قسمت وجود ندارد و هیچوقت نمیتوان پیش بینی کرد که همه چیز بخوبی و خوشی تمام شود.

● شخصیتها:
▪ اوگی:
شخصیت اصلی داستان است که رفتاری غیرعادی و تا حدی شبیه به گارفیلد دارد. او بیشتر وقتش را به تماشای تلویزیون و یا انجام کارهای خانه می گذراند البته اگر سوسکها به دنبالش نیایند. او بجز مواردی که مانند زنها رفتار می کند، برای مثال لباس خدمتکار زن می پوشد و باغبانی می کند، در باقی موارد او یک مرد است.
▪ جویی:
بدنی صورتی رنگ و سر قرمز رنگ دارد. چشم راستش صورتی و چشم چپش زرد و خودش را سردسته سوسکها می داند. با اینکه کوچکترین عضو گروه است، با اینحال اغلب مغز متفکر عملیات است، اما مجبور است خودش به تنهایی عمل کند زیرا افراد گروهش فکر می کنند نقشه های او احمقانه است.
▪ دی دی:
سوسک با بدن بنفش رنگ، سر نارنجی و چشمهای سبز که همیشه گرسنه است و همه چیز را حریصانه می بلعد. اشتهایش گاهی کارش را به جاهای باریک می کشد طوری که حیوانات بزرگتر از خودش را می خورد.
▪ مارکی:
سوسک خونسرد و تا حدی فهمیده است و بدنی خاکستری و سری سبز رنگ با چشمان صورتی دارد و توجهی به کاری که دیگران انجام می دهند ندارد. او بسیار عاشق دخترها و حتی عروسکها می شود و کتاب خواندن را نیز دوست دارد.
▪ جک:
گربه دیگری است که در کارتون وجود دارد. و نقطه مقابل اوگی است، تندخو، خشن، متکبر و مورد خوبی برای اذیت کردن سوسکهاست. او برای از بین بردن سوسکها دست به اختراع ماشین های مختلفی می زند که اغلب نتیجه معکوس می گیرد! او به شیمی بخصوص مواد انفجاری علاقه زیادی دارد. جک دوست و همسایه اوگی است و اعلب در خانه اوگی میخوابد. جک همیشه سر زده وارد خانه اوگی می شود و با طرح نقشه های شیطانی برای از بین بردن سوسکها به او کمک می کند. شماره تلفن خانه او ۲ است!!
▪ باب:
سگ عظیم الجثه همسایه اوگی. در حالیکه باب سعی میکند زندگی آرام و ساکتی داشته باشد، یکباره موشکی از خانه روبرویی تمام زندگی اش را نابود می کند، که پاسخ او به این اقدام له کردن گربه هاست که انها را تبدیل به کاغذدیواری کرده است. در اپیزود Working Cat معلوم می شود که دندان و لثه او کاملاً از آهن ساخته شده است.
▪ مونیکا:
خواهر اوگی که مورد علاقه جک نیز هست. او همیشه به خانه اوگی سر می زند. او بسیار فعال است و ورزشهایی از قبیل چتربازی یا پرش ارتفاع یا اسکیت را انجام میدهد.

نظر یادتون نره

بای

"والتر الیاس دیزنی" کارگردان-تهیه کننده و خالق بزرگ فیلمهای نقاشی متحرک، در تاریخ 5 دسامبر 1901، در خانواده ای متوسط در شیکاگو به دنیا آمد. پدرش، "الیاس دیزنی"، متولد کانادا و از تبار آنگلو-ایرلندی بود. مادرش "فلورا کال"، دختری از اهالی ایالت اوهایو بود که خانواده اش در 1879 به ایالت کانزاس مهاجرت کرده بود. در کانزاس بود که خانواده های کال و دیزنی با هم آشنا شدند.

الیاس دیزنی در 1910 خانواده خود را به کانزاس سیتی برد و در آنجا یک مؤسسه تحویل روزنامه خرید. "والت" که در آنزمان 9 سال بیش نداشت، به همراه برادرش "روی" که هشت سال از او بزرگتر بود، به پدر یاری میرساندند ... پس از مدتی، الیاس که علاقه "والت" به نقاشی را میدید، به او اجازه داد تا در کلاسهای شنبه صبح "انجمن هنری کانزاس سیتی" شرکت کند. بدین ترتیب والت در 14 سالگی بطور شکسته بسته، آموزشهای هنری کلاسیک دید.

ادامه ي مطالب رو حتما حتما بريد

نظر هم بديد

باي

براي ديدن عكس ها به ادامه ي مطالب برويد

نظر يادتون نره

بقيه در ادامه ي مطالب

نظر فراموش نشه

بقيه در ادامه ي مطالب

نظر يادتون نره

داستان فیلم از این قرار است که بن پسر ده ساله بازیگوش به فصل تعطیلات رسیده.او تمام سال را برای این تعطیلات برنامه چیده بود که با پدر بزرگش خوش بگذراند.اما بعد از این که سوار ماشین پدر بزرگش می شود دختر عموی خود را نیز که هم سن اوست وبرای تعطیلات با پدر بزرگ آمده است را می بیند.بن که تمام نقشه هایش را برای تعطیلات نقش بر آب می دید شروع به بحث می کند.خلاصه بن و بقیه وارد جنگل می شوند.اما بن از بقیه جدا شده و به سمت داخل جنگل می رود.ناگهان شهاب سنگی به سوی او می آید و به زمین بر خورد می کند.بن با تعجب به سمت آن شهاب می رود و می بیند که نا گهان آن شهاب که بیشتر به یک توپ فلزی شبیه بود باز شده و ساعت مچی ای درون آن است.او با تعجب دستش را به سمت ساعت دراز می کند که....

ادامه ي مطالب رو بريد

نظر يادتون نره

براي ديدن بقيه ي عكس ها به ادامه ي مطالب برويد

سال 1910- پاریس: دوشس، گربه‎ای نازپرورده به همراه سه بچه اش، ماری، برلیوز و تولوز در قصری بزرگ مادام آدلاید، خوانندهی معروف اپرا، به همراه ادگار مستخدم مادام زندگی اشرافیای رو میگذرونند. فروفرو، اسب مادام و موشی به نام راکفورت، از دوستان گربه ها هستند.
مادام آدلاید برای جورج، وکیل خانوادگیشون وصیت میکنه که ادگار، از گربههای دلبندش تا پایان عمرشون مراقبت کنه و بعد از مرگشون، وارث تمام ثروتش شه. ادگار که متوجه این موضوع شده و معقده که گربهها هفتتا جون دارند، میدونه تا زمانی که اون زندههست، گربهها نخواهند مرد و بنابراین تصمیم میگیره که از شرشون خلاص شه. بنابراین اونا رو بیهوش میکنه و تو یه سبد، از شهر خارج میکنه. اما در بین راه، دو سگ بهش حمله میکنند و او مجبور به فرار میشه. گربهها که راه بازگشت رو بلد نیستند با یک گربهی خیابانی خودپسند و شنگول به نام تام اومالی روبرو میشن که از دوشس خوشش اومده و بهشون پیشنهاد کمک میکنه و ….

ادامه ي مطالب رو بخونيد

بقيه عكسها رو هم ببينيد

بقيه ي عكس ها رو تو ادامه ي مطالب ببينيد

نظر هم بديد

ممنون

براي ديدن ديگر عكس ها به ادامه ي مطالب برويد.

راستي نظر فراموش نشه.

نظر يادتون نره